امروز شنبه  ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳
در گفت‌وگو با قاسم تبریزی، پژوهشگر تاریخ و به بهانه پخش سریال «سرزمین مادری» مطرح شد؛
در گفت‌وگو با قاسم تبریزی، پژوهشگر تاریخ و به بهانه پخش سریال «سرزمین مادری» مطرح شد؛

فرصت عبرت ازگذشته سرزمین مادری

مشاهده ۱۴۰
۱۴۰۲/۱۰/۲۶- ۱۳:۳۹
تعداد بازدید:140

به بهانه پخش فصل دوم سریال پربیننده «سرزمین مادری» سرا‌غ قاسم تبریزی، پژوهشگر و صاحب‌نظر تاریخ رفته‌ایم و با وی در مورد اهمیت آگاهی‌بخشی عمومی از طریق روایت و بازخوانی تاریخ به گفت‌وگو نشسته‌ایم .

به گزارش روابط عمومی رسانه ملی، در ادامه حاصل این گفت‌وگو را می‌خوانید.

 اهمیت بازخوانی وقایع تاریخی در قالب آثار تلویزیونی باکیفیت برای مخاطب، به‌ویژه نسل نو چیست؟ 
برای پاسخ به این سؤال نیازمند کمی تامل هستیم و خوب است که درباره مفهومی‌با عنوان «تاریخ» بیشتر اندیشه کنیم. تاریخ یا پیشینه، به‌عنوان مفهومی انتزاعی دست‌کم به دو معنا مورد نظر است که گاه ناظر به رخدادهای گذشته و گاه معطوف به پژوهش و بررسی رویدادهاست. تاریخ در منطق قرآن و اسلام جهت‌دار و حاوی پیامی‌برای سعادت دنیوی و اخروی فرد و جامعه است. به‌همین‌دلیل صرفا به‌عنوان اساطیر و قصه و افسانه به آن نگاه نمی‌شود و ضمنا ابزار سیاست و سیاست‌کاری و تفریح و سرگرمی نیست، بلکه روایتی هوشمندانه و هدفمند است. اهدافی را که اسلام و قرآن از این روایتگری و بیان دلنشین قصه‌های منتخب خود دارد، در یک جمع‌بندی کلی می‌توان به چهار دسته هدف یعنی ۱. ارائه الگو، ۲. بیان عبرت‌ها، ۳. تشریح و تفسیر تجربیات گذشته و ۴. شناخت حق و باطل تقسیم‌بندی کرد. در این میان تذکر این اصل جاودانه و محوری لازم است که در جهان دو خط بیشتر وجود ندارد، خط حق و باطل. بین این دو خط هم هیچ جریان دیگری نیست و هر که بخواهد خنثی باشد یا وسط‌بازی کند، حتما در حالت بحران خواهد ماند. متاسفانه تجارب زیسته تاریخ معاصر ما نشان می‌دهد افراد خنثی و وسط‌باز، که از هویت تهی شده و بین حق و باطل سرگردانند، برای حفظ منافع خود یا حزب و دسته‌ای که به‌آن وابسته‌اند، می‌توانند ستون فقرات هر حرکت استقلال‌طلب و آزادیخواهانه‌ای را بشکنند و آن را از مسیر اصلی و اصیل خود منحرف کنند.

در این خصوص به‌صورت مصداقی‌تر توضیح دهید.
جای دوری نرویم. اگر بخواهیم در خصوص عبرت‌آموزی از سرنوشتی که برای افراد و جریان‌های تاریخی معاصر رقم خورده است نمونه بیاوریم، می‌توانیم از خودمان بپرسیم علت سقوط حکومت قاجار یا رژیم پهلوی چه بود؟! یا دلیل سقوط و اضمحلال حکومت‌ها و سلسله‌هایی که قرون متمادی بر یک جغرافیای پهناور فرمان می‌راندند و اکنون هیچ اثری از آنان نیست، چه بوده است؟ اهمیت چنین سؤالاتی در آن است که به‌درستی به آن پاسخ دهیم و دلیل واقعی آن را به‌آنیم. خطاهایی را که آنها مرتکب شدند و سقوط کردند، مرتکب نخواهیم شد. علت سیر انحطاط حسن تقی‌زاده،‌ محمدعلی فروغی، ولی‌ا... نصر و امیرعباس هویدا چه بود؟ چرا این طیف غربگرا و غربزده شدند و چرا انگلیس توانست با استفاده از این عمال داخلی خود بر این کشور مسلط شود؟ حسن تقی‌زاده و عباس امیرانتظام که مزدور و سرسپرده متولد نشدند، چرا در دوره‌ای از مرز شیدایی و شیفتگی نسبت به غرب گذشتند و مزدور اجنبی شدند! اگر می‌خواهیم دوباره دچار چنان وضعیت سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و... فلاکت‌باری نشویم، باید مراقب باشیم و مانند رجالی که زمینه‌ساز چنین مسائل و دخالت‌های اجنبی شدند، نشویم. امروز روایت شیفتگی غربگراها و غربزدگان از شیفتگی و شیدایی تا مزدوری سخت عبرت‌برانگیز و آموزنده است. 

آیا از خودمان پرسیده‌ایم چرا حزب توده که با شعارهای عدالت اجتماعی، مبارزه با امپریالیسم و فئودالیسم و چنین ادعاهایی پا به عرصه فعالیت گذاشته بود، به جاسوسی افتاد؟! سازمان تروریستی مجاهدین خلق ایران در ابتدای راه به عنوان یک گروه پیشتاز آغاز کرد، چه چیزی باعث شد در ادامه راه به مزدوری، جنایت و سرسپردگی کشیده شد؟ اینها و صدها مورد دیگر تجارب تاریخی معاصر ماست که اگر آن را به‌آنیم، تکرار نخواهدشد اما اگر ندانیم و نخوانیم و مهم‌تر از آن این وقایع را در قالب‌های جذاب و فراگیر رسانه‌ای و در فیلم سریال‌های فاخر و مورد اقبال جامعه ارائه نکنیم، خطر تکرار چنین وقایعی برای جامعه‌ای که حافظه تاریخی خوبی ندارد، همیشه و همه وقت هست و خواهدبود. قرآن هم در بیان سلیس و روشن روایی خود همین‌ها را می‌خواهد بگوید و به ما و نسل‌های آینده تذکر و یادآوری کند. اینها و صدها مورد مشابه آن سوژه‌های خوبی است که اگر روایت درستی از آنها صورت گیرد، ظرفیت، توان و امکان زیادی برای ارائه در قالب‌های مختلف رسانه‌ای و از جمله سریال‌ها و مجموعه‌های تلویزیونی را در خود دارند.یا مثلا وقتی از علامه سید محمدحسین طباطبایی، علامه محمدتقی جعفری، شهید آیت‌الله سید حسن مدرس، آیت‌الله سید محمود طالقانی، آیت‌الله سیدمحمد‌بهشتی، حضرت امام(ره) یا فیلسوفی مانند ملاصدرا یاد می‌کنیم، یا از ظلم و ستم ناصرالدین‌شاه، محمدعلی‌شاه یا رضاشاه حرف می‌زنیم، صحبت از «الگوها» و برای «عبرت» است.

آن طرف هم اگر به احزاب، جمعیت‌‌ها و گروه‌ها می‌پردازیم، قصد و هدف همین عبرت‌آموزی و درس گرفتن از تاریخ است؛ زیرا اگر جایگاه و اهمیت تاریخ را به‌آنیم از توجه واستفاده ازآن برای ساختن امروزوفردای خودغفلت نخواهیم کرد. شهید مدرس جمله‌ زیبایی دارد که می‌فرماید: « علم تاریخ و سیاست لازم و ملزوم یکدیگرند، لذا سیاستمداران نیازمند دانستن تاریخ و تاریخدانان محتاج به فهم علم سیاست هستند.» معنای این حرف پرمغز این است که اگر سیاستمدار تاریخ نداند، خطاها را تکرار می‌کند و به اشتباه و انحراف و انحطاط می‌گراید و اگر مورخ، سیاست نداند، نمی‌تواندتاریخ راآن‌گونه که شایسته است بررسی، درک وتحلیل کند. 

با توجه به این که شبکه‌های نفوذ غرب،‌ به خصوص انگلیس، آمریکا و صهیونیسم برنامه‌ریزی ویژه‌ای روی افراد و به ویژه کسانی که گرایشی به سمت غرب داشته‌اند، انجام داده و زمینه نفوذ در جامعه و تخریب زیرساخت‌های فرهنگی، اجتماعی، هنری و... را به وسیله این افراد رقم زده‌اند، نظرتان در باره نگاه تمدنی رقیب به انگیزه‌ها و دلایل استمرار این شبکه‌سازی از سوی غرب چه می‌تواند باشد؟ 
همان‌طور که اشاره کردم امروز هم بخشی از مشکلات ما از همین مسأله اثر می‌پذیرد و در نتیجه سیاستمدار ما به غرب و شرق گرایش پیدا می‌کند و انسان، خاصه رجال از یک سوراخ نه یک بار و دو بار، بلکه به دفعات گزیده می‌شود و باز هم دست در سوراخ مار غایشه می‌کند. اگر سیاستمدار ما شیفته غرب می‌شود، دلیلش این است که او سید حسن تقی‌زاده را نشناخته‌است و علل سقوط او و امثال او را ندانسته، نفهمیده و در تاریخ و نسل‌های پیشین تعقل و تفکر نکرده‌است. لذا وقتی از تاریخ، ضرورت خواندن آن و توجه به تجارب تاریخی صحبت می‌کنیم، می‌خواهیم به اشخاص، حوادث و وقایع تاریخی، جریان‌های مختلف و تجارب زیسته‌ای اشاره کنیم که اگر به درستی و شفافیت بررسی و تحلیل شوند، عبرت‌آموز بوده و ما را از دادن هزینه گزاف و گاه غیرقابل جبران تکرار تاریخ معاف خواهدکرد. البته در عرصه اجتماعی هم تاریخ موجب عبرت و درس‌آموزی است، وقتی مثلا صحبت از مهندس مصطفی چمران، شهید محمدعلی رجایی، شهید محمدجواد باهنر و دیگر چهره‌های محبوب می‌شود، دلایل این محبوبیت می‌تواند ما را به حقایقی مهم رهنمون شود تا الگو و معیار ما برای زندگی قرار گیرد. متقابلا وقتی از ابوالحسن بنی‌صدر نادان،‌ مغرو و بدنام یا مسعود رجوی بدتر از یزید می‌شود، باز هم می‌توان فکر و اندیشه کرد چه راهی را نباید رفت که به این بدنامی و عاقبت شر و انحطاط گرفتار نشویم. لذا در اینجا تاریخ جایگاهش مشخص و رسالت مورخ معلوم نیاز به مطالعه در تاریخ روشن می‌شود.

توصیه و سفارش شما برای خوانندگان و به ویژه نسل جوان، نوجوان و کنجکاو کنونی که می‌خواهند با آگاهی و دانش، راه خود را در جهان پر آشوب کنونی پیدا‌‌ کنند، چیست؟ 
خواندن، خواندن و خواندن، تعقل، تعقل و تفکر و تامل...و باز هم خواندن و خواندن. البته با داشتن سیر مطالعاتی و به گونه‌ای هدفمند؛ زیرا در مورد مطالعه و استفاده از منابع تاریخی دو راه وجود دارد، یک راه آن راه عمومی است که می‌توان با معرفی کتاب‌های خوب، به مخاطبان عام و به خصوص نوجوانان و جوانان کمک کرد تا با این گونه کتاب‌ها آشنا شوند و آب زلال حقیقت را از سرچشمه پالوده و پاک بیاشامند. شاید بتوان در این خصوص چنین گفت که اولین مسأله برای فردی که می‌خواهد کتاب بخواند این است که نویسنده کتاب را بشناسد که به همان علم رجال‌شناسی برمی‌گردد. به عنوان مثال عباس میلانی در ۱۴سالگی به آمریکا رفته و درآنجا درس علوم سیاسی خوانده‌است. بعد هم عضو حزب توده بوده و در بازگشت در ایران دستگیر شده و در زندان با ساواک یا همان (سازمان اطلاعات و امنیت کشور) همکاری کرده‌است.‌ حالا هم به آن کشور رفته‌است و دارد برای آمریکایی‌ها کار می‌کند. من خواننده باید این سابقه فرد را به‌آنم و بعد کتاب او را بخوانم تا بتوانم با توجه به آبشخور فکری، سابقه حزبی وفکری و...درمورد اطلاعاتی که او درکتابش آورده‌است، قضاوت درستی داشته‌باشم. یعنی تنها با خواندن آگاهانه و با پیش‌زمینه فکری و آگاهی درست است که خواهیم توانست مسائل را به درستی درک و تحلیل کنیم.

در آموزه‌های دینی و روش‌های تاریخی در اسلام بحث «علم‌الرجال»، «علم درایه» یا «درایه‌الحدیث» و «علم الانساب» به چنین موضوعات و زمینه‌هایی اشاره دارد که باعث می‌شود فرد آبشخور فکری، طیف حزبی یا طایفه‌ای و... وهمچنین میزان درستی با نادرستی آنچه را به عنوان تاریخ و به نقل از افراد مختلف آمده است، به درستی درک و تحلیل کند. به تعبیر دیگر ابتدا قدرت نقد نویسنده، سپس نقد منابع و نقد جایگاه نویسنده را داشته باشد. 

یکی از اهداف روایتگری و بازخوانی روایت‌های تاریخی انتقال پیام به مخاطب است، نظرتان در این خصوص چیست؟‌
بحث انتقال پیام و قالب‌های مختلف آن هم موضوع مهم و درخور توجهی است، زیرا رسانه می‌تواند با انتخاب درست پیام و انتقال آن از مسیر و کانالی که مخاطب بیشتری دارد، پیام خود را بهتر، سریع‌تر و موثر‌تر منتقل کند. البته باید توجه داشته باشیم که روایت‌های خوب، دقیق و جذاب از تاریخ می‌تواند به‌عنوان ظرفیت‌هایی که برای مخاطب دلنشین است، کار انتقال پیام را آسان‌تر و سهل‌الوصول‌تر کند. خصوصا نسل جوان به دلیل فظرت پاک، آرمان‌گرایی و در جست‌وجوی حقیقت‌بودن نیاز به دو اصل دارد. ۱. شناخت و به‌دست‌آوردن آرمان‌ها. ۲. داشتن الگو و سرمشق که او را در تحقق آرمانش یاری دهد. این دو اصل زمینه‌ای برای خودسازی، رشد، تعالی و کمال‌جویی می‌شود. ضمن این که باید توجه داشته باشیم، هنر همیشه قالب و زمینه‌ای جذاب و موثر برای انتقال پیام بوده و اکنون نیز همین گونه است. البته هر دوره و زمانه‌ای شکلی از ابزار هنری موثر و به عنوان ضرورت و پسند یا امکان در دسترس موضوعیت داشته است.

اگر بخواهیم سیر تاریخی این موضوع را دنبال کنیم خواهیم دید که قالب‌های انتقال پیام در دوره‌ای «حدیث» و روایت از ائمه‌هدی(ع) بوده است، بعد ازآن زمانی فرا می‌رسد که «شعر» قالب غالب است و در دورانی طولانی حتی عرفا و حکما از آن بهره برده‌اند. و در دوران بعد ازصفویه «منبر» جایگاه خاصی برای انتقال پیام پیدا می‌کند.

در ادامه این سیر تاریخی و به‌خصوص در دوران انقلاب اسلامی «کتاب»، «اعلامیه»،‌«بیانیه»، «دیوار نوشته»، «پوستر»، «فیلم»، «ماهواره» و «نوار کاست» مدیوم‌ها قالب‌های فیزیکی شاخص برای انتقال پیام محسوب می‌شده‌اند. اما در دوران معاصر، زمانه‌ای فرا می‌رسد که ماجرا به کلی دگرگون می‌شود. یعنی با آمدن اینترنت و فراگیر شدن استفاده از فضای مجازی وضعیت ویژه‌ای در خصوص پیام و انتقال پیام حاکم می‌شود و با دسترسی عموم به تلفن همراه که در دوران معاصر، اساسا موضوع شکل دیگری پیدا می‌کند و امروز فضای مجازی هم «آسیب» است و هم «فرصت» که بستگی به برنامه‌ریزی و حضور یا عدم‌حضور ما در فضای مجازی دارد. لذا باید از این فرصت، امکان و موقعیت حداکثر استفاده را ببریم. 

با توجه به سیری که در خصوص انواع قالب‌ها برای انتقال پیام بیان شد و سیر تاریخی آن که در هر زمانه‌ای قالب و ظرف ویژه خود را داشته است، با آمدن قالب‌های جدید، تکلیف قالب‌های قبلی چه‌می‌شود؟ 
سؤال خوبی است. علیرغم دسته‌بندی صورت گرفته، این امر بدین معنا نیست که با آمدن یک وسیله و قالب جدید انتقال پیام، قالب‌های قبلی جایگاه و ارزش خود را ازدست داده باشند. کما این‌که علیرغم وجود این همه وسیله ارتباطی، «کتاب» همچنان در سرتاسر جهان مشتری و مخاطب خاص خود را دارد یا هنوز هم کسان زیادی هستند که به رادیو گوش می‌سپارند و از آن به عنوان وسیله‌ای برای دریافت پیام‌های مورد علاقه خود استفاده می‌کنند. خاصه در کتاب، مباحث استدلالی، عقلی، سندی و...به صورت مفصل مطرح می‌شود. شما صحبت از تلویزیون و سریال«سرزمین مادری» کردید، نکته مهم این است که ما باید با همان کیفیتی که اشاره کردم بتوانیم اشخاص، وقایع و ماجراها، جریان‌های تاریخی و همه آن چیزهایی را که می‌تواند دستمایه‌ای برای روایت و بازگویی تاریخ باشد، شناسایی و با بهره‌مندی از توان و ظرفیتی که صداوسیما دارد، آن را در بهترین، دقیق‌ترین و جذاب‌ترین شکل خود، ‌به‌خصوص برای نسلی که شاید اطلاعات کمی ازتاریخ معاصر ما داشته باشد، ارائه کنیم.

درمجموع می‌توان گفت روایت صادقانه و بازگویی هنرمندانه تاریخ، می‌تواندبه عنوان نیشتری بر دمل چرکین خط نفوذ،‌ خیلی از حقایق تاریخ معاصر را برای مخاطب کنجکاو و هوشمند امروزی روشن وبرملا کند. گر چه قصه، رمان، نمایشنامه، فیلمنامه، شعر و...نیزموثر است،اما مستند که براساس واقعیت وحقیقی است، می‌تواند اثرگذارتر باشد. 

نظرتان در خصوص آثاری که درحال حاضر، به‌خصوص در قالب سریال‌های تلویزیونی یا مجموعه‌های تاریخی ساخته و پخش می‌شود، چیست؟ برای ارتقای کیفیت این تولیدات چه پیشنهادی دارید؟ 
متاسفانه مشکلی که ما به‌خصوص در حوزه ساخت سریال‌ها و مجموعه‌های تلویزیونی داریم این است که فیلمسازان ما تاریخ نمی‌دانند و تاریخ‌دانان ما از ادبیات خاص این حوزه و فیلمنامه‌‌نویسی و امور مربوط به آن بی‌اطلاع هستند. زیرا برای بیان روایت درست، نیازمند راوی آگاه و دانا هستیم. این که می‌گویم مستند‌ساز باید تاریخ به‌آند، مثالش لئو تولستوی یا در میان چپی‌ها آنتوان چخوف است. البته باید این را یادآور شویم که متاسفانه در سریال‌های تلویزیونی، محتوای تاریخی ارائه شده معمولا ناقص، نارسا، غلط ... یا سطحی است، امری که فاجعه‌آمیز است. نمی‌خواهم از مورد خاصی نام ببرم، ولی برخی از سریال‌ها فاقد محتوای تاریخی و متن مستند است که این وضعیت برای فیلمساز و فیلمنامه‌نویس سیمای جمهوری اسلامی، سینما و... یک عیب و نقص و شاید بتوان گفت یک افت علمی است. لذا در این عرصه با توجه به اهمیت آن، نیاز به دقت بیشتری است و متن فیلمنامه‌ها نیازمند کار علمی است، هر چند نقش‌آفرینی بازیگران در نقش افراد خاص تاریخی هم مهم است و باید به آن خیلی دقت شود. 

و سخن آخر! 
آنچه دراین گفت‌و‌گو به‌آن پرداختیم، فتح بابی در زمینه اهمیت و جایگاه تاریخ و تاریخ‌نویسی و به‌خصوص اهمیت روایتگری و بازخوانی حوادث و وقایع تاریخی در قالب مجموعه‌های تلویزیونی بود که امیدوارم بتوانیم در آینده و در سرفصل‌هایی مانند: جریان‌شناسی تاریخ معاصر،رجال‌شناسی؛‌یعنی آشنایی با رجال وسیاستمداران تاریخ معاصر،شناخت وقایع و رخدادهای مهم تاریخی و... به شایستگی و در سیری منظم و هدفمند به آن بپردازیم. 

محمد دشتی - گروه رسانه

 

امتیاز شما