هفته پیش، عکسی در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی منتشر شد که نشان میداد چندین سریال تلویزیون در یک خانه فیلمبرداری شدهاست. موضوع لوکیشن مشترک برای چند سریال مختلف با انتقادهای گوناگونی همراه بود که مثلا چرا فقط یک خانه مشخص به عنوان لوکیشن واحد برای چند سریال استفاده شده، به طوری که مخاطبان هم متوجه آن شدهاند.
به گزارش روابط عمومی رسانه ملی، واقعیت این است آنچه بیش از هر چیز از یک سریال تلویزیونی در ذهن مخاطب تثبیت میشود و احتمالاً بعدها به یاد میآید، بازیگران سریال و قصه آن است و عناصر و ابزارهای دیگر مثل چهرهپردازی، طراحی لباس و صحنه و لوکیشن آن کمتر مورد توجه تماشاگران قرار میگیرد. این مسئله در تلویزیون بیش از سینما مشهود است، دست کم به دو دلیل: یکی اینکه مانیتور تلویزیون و اندازه قاب دوربین برای سریالسازی در تلویزیون کوچکتر است، برعکس سینما که همه چیز روی پرده خود را نشان میدهد و دوم کمتوجهی سازندگان سریالهای تلویزیونی که اهمیت کمتری برای این عناصر و مؤلفههای ضمنی قائلند.عناصر و مؤلفههایی که به همین اندازه در کیفیت و چگونگی ساخت یک فیلم یا سریال مؤثر است؛ عناصر بهظاهر پنهانی که گاه از شدت ظهور دیده نمیشود یا کمتر به چشم میآید. این کمتوجهی صرفاً به کارگردان یا تهیهکننده یک سریال تلویزیونی برنمیگردد، بلکه منتقدان و نویسندگان سینمایی نیز در نقد و تحلیلهایشان کمتر به این ویژگیهای اثر میپردازند. شاید غالب بودن تحلیل مضمونی بر نقادی فیلم در کشور ما و توجه کمتر به سویه فنی و تکنیکی اثر باعث شده که به این عناصر سینمایی بی توجه باشیم و میزان اثرگذاری آن را در یک اثر سینمایی یا تلویزیونی نسنجیم.
لوکیشن فارغ از نسبت دراماتیکیاش با قصه و روایت به هر حال به عنوان بنیان و بستر فیزیکی هر اثر تصویری واجد اهمیت است. مکان و فضایی که به عنوان کالبد یک فیلم یا سریال تلویزیونی، بستری میشود تا کارگردان قصه خویش را روایت کند و بازیگر به نقشآفرینی در آن بپردازد. میزانسن و دکوپاژ اثر نیز در بستر همین عنصر شکل میگیرد و معنا پیدا میکند. در واقع لوکیشن و انتخاب آن به عنوان یک عامل پس زمینهای در ضمیر ناخودآگاه فیلم یا سریال به پیشبرد قصه و روایت داستان کمک میکند و ابزاری مهم در دست کارگردان است تا با تصرف و هدایت آن بتواند مهارت و هنر خویش را در این حرفه به اثبات برساند. فضاسازیهای قصه و تاثیرات روانی - عاطفی لوکیشن در انتقال یک معنا یا کنش تصویری به مخاطب، در گرو دقت و هوشیاری در انتخاب لوکیشن است. همین لوکیشن، خود میتواند به معیار و ملاکی برای تقسیم بندی فیلمها و سریالها قرار بگیرد، بدین معنی که قصه و ساختار روایی یک اثر در تعیین گونه آن کار مؤثر است.امروزه در بسیاری از کشورهای پیشرفته دنیا، برای ساخت یک سریال تلویزیونی بیش ازآنکه بخواهند یک مکان واقعی را به عنوان لوکیشن در نظر بگیرند، تلاش میکنند تا آن فضا و موقعیت را متناسب با قصه، طراحی و بازسازی کنند و بسازند. در دو دهه اخیر اکثر سریالهای تلویزیونی ما در یک فضای آپارتمانی میگذرد که در اصطلاح آن را به عنوان سریالهای آپارتمانی میشناسند. تهیهکنندگان این مجموعههای نمایشی برای اینکه هزینه کمتری صرف تولید مجموعههای نمایشی کنند و فرصت را برای طراحی و ساخت لوکیشن از دست ندهند، ترجیح میدهند که یک مکان و ساختمان آماده را برای فیلمبرداری اجاره کنند و نهایتاً با تغییر صحنه و آرایه ساختمان، دستی هم به سر و گوش لوکیشن کار میکشند.
به همین دلیل است که گاهی پیش میآید که بسیاری از این لوکیشنها و پس زمینههای محیطی سریالها شبیه به هم شود. بارها دیده شده که یک ساختمان یا مکان عمومی خاص در چند سریال مورد استفاده قرار گرفته باشد.این فقط قصه و بازیگران سریالهای تلویزیونی نیستند که گاه مدام تکرار میشوند، بلکه شاهد لوکیشنهای تکراری نیز هستیم. مثلاً از زمانی که تونل رسالت ساخته شده فیلم و سریالهای زیادی را دیدهایم که از این تونل برای تصویربرداری و به عنوان یک لوکیشن بیرونی استفاده کردهاند. کوتاه سخن آنکه خلاقیت و نگاه هنرمندانهای در ساخت یا انتخاب لوکیشن وجود ندارد.
انگار آرایه و طراحی صحنه و ساخت لوکیشن به عنوان یک حرفه و کنش سینمای ارزنده در سینما به رسمیت شناخته نمیشود و خیلی سرسری از آن عبور میکنند. سریال «ساختمان85» ساخته مهدی فخیمزاده در تلویزیون از این حیث یک استثناست.فارغ از ارزشیابی تکنیکی کار، آنچه در این سریال مورد توجه قرار گرفته، ساخت لوکیشن و طراحی کل آپارتمانی است که در این مجموعه به عنوان لوکیشن اصلی مورد توجه قرار گرفتهاست. بدیهی است استفاده از یک آپارتمان از پیش ساخته و آماده هرچند که بسیار زیبا باشد، لزوماً واجد ویژگیهای نمایشی نیست؛ در حالی که ساختار و شکل معماری و بنای یک ساختمان باید با سویه نمایشی سریال و مقتضیات آن تناسب منطقی و نمایشی داشتهباشد. مثلاً یک ساختمان اداری یا فضای بیمارستانی برای به تصویر کشیدن یک قصه و موقعیت نمایشی ممکن است چندان تناسب نداشتهباشد و حتی موانعی را هم در ترسیم فضای مورد نظر یا موقعیت نمایشی کار به وجود بیاورد؛ همانطور که برای لباس یک بازیگر به کمد شخصی او مراجعه نمیشود و نوع لباس افراد طراحی و دوخته میشود، لوکیشن نیز واجد همین وضعیت است. لوکیشن اگرچه در نسبت با قصه و بازیگران در ساحت پنهانتری از یک سریال قرار میگیرد، همین پس زمینه در پس ذهن مخاطب ثبت شده و تأثیرات خود را بر جا میگذارد. لوکیشن، بیرون از قصه و مانیتور نیست، در درون و آمیخته با قصه و تلویزیون است.
سیدرضا صائمی