امروز شنبه  ۳ آذر ۱۴۰۳

کدام فرهنگ

مشاهده ۹۳۶
۱۳۹۹/۰۴/۰۲- ۰۹:۱۵

دکتر علی دارابی استاد دانشگاه، در یادداشتی به بیان برخی از چالش‎های پیش روی پیشرفت و توسعه فرهنگی کشور پرداخت.

به گزارش روابط عمومی رسانه ملی، متن یادداشت دکتر دارابی به این شرح است:

درباره فرهنگ، تعاریف و دیدگاه­‌های فراوانی وجود دارد. کتاب­ها، مقالات و سخنرانی‌های زیادی در دنیا و ایران درباره اهمیت، جایگاه و نقش فرهنگ در جوامع مختلف صورت گرفته است. زمانی در گذشته‌‌ای بس دور تاریخ از ایرانیان به‌عنوان «ملت تمدن‌ساز و فرهنگ‌ساز» یاد شده است.
امروز در قرن بیست‌و‌یکم «وجهه فرهنگی» ما ایرانیان کجاست؟ آیا دنیا و خودمان در عصر کنونی «نمایندگی از فرهنگ» را داریم؟ این یادداشت نگاهی آسیب‌شناسانه به چرایی این وضعیت دارد. اهم این اشکالات را باید در موارد زیر واکاوی کرد:
(یکم) جاماندن در تاریخ: ما به گذشته فرهنگی خود می‌بالیم و جای افتخار هم دارد، بدون آنکه نسبت کنونی خود را با آن «عصر طلایی فرهنگ و تمدن در ایران‌زمین» را بررسی کنیم. از «فرهنگ اسلامی- ایرانی» می‌گوییم بدون آنکه «درکی واحد» از شاخصه‌­ها و مولفه‌­های آن نزد برنامه‌­ریزان، سیاست­گذاران، تصمیم‌گیرندگان و مجریان وجود داشته باشد. فرهنگ نزد ما امروزه شبیه «توصیف فیل در تاریکی در مثنوی مولوی» است که هر کس بخشی از آن را روایت می‌کند. ما به لحاظ نظری، تئوری‌پردازی، شناخت تحولات جهانی، چرخش و دگرگونی جوامع و جابه‌جایی اولویت­‌ها و نیازهای آنها و استفاده از ابزارها و تکنولوژی جدید و مدرن بس عقب هستیم و با خودشیفتگی و تعریف از خود نمی‌شود از این عقب‌ماندگی تاریخی و جاماندن در گذشته عبور کرد.
(دوم) ساختار و کارگزار: در هر نظام و رژیم سیاسی فارغ از ایدئولوژی حاکم بر آن، نقش ساختار و کارگزار بس مهم و تعیین‌کننده است. ساختار فرهنگی هنری و رسانه‌­ای کشور معیوب است. بیش از 30 وزارتخانه، نهاد، موسسه، مجموعه در کشور در حوزه فرهنگ داریم و غالباً هم موازی هستند. سهم بودجه و اعتبار فرهنگ در نظام برنامه و بودجه کشور کمتر از 5 درصد است. ساختارهای فربه و ناکارآمدی مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای عالی مجازی و چندین شورای مشابه که «سهم آن‎ها در ارتقای کمی و کیفی حوزه فرهنگ» و «اثرگذاری و مرجعیت‌بخشی» آن‎ها به‌هیچ‌وجه روشن و شفاف نیست، سایه بر حوزه فرهنگ انداخته است. از سوی دیگر کارگزاران این حوزه هستند که به جرأت می‌توان گفت «قلیلی از آنها» از صلاحیت­‌های علمی و تخصصی برخوردارند. فهرست بلندبالای مسوولان حوزه فرهنگ، هنر و رسانه را در سالیان اخیر مشاهده کنید؛ چند کتاب یا مقاله علمی از آنها دیده می‌شود؟ چه آثار فاخر و ماندگاری را از خود به کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی ارائه کرده‌اند و ترکیب اعضای آن و خروجی تصمیمات آن‎ها را در ادوار مختلف نظر بیندازید؛ آیا نباید برای «مظلومیت و فرهنگ و هنر نگران بود؟»
(سوم) سیطره فرهنگ رسمی: فرهنگ از تنوع، تکثر و تعدد خاص خود برخوردار است. در هر جامعه‌­ای اقوام، لهجه، زبان، نژاد، مذهب، گویش، آداب، سنن و رسوم مختلف وجود دارد که همه با هم معنا و مفهوم «فرهنگ رسمی» را شکل می­‌دهند و همه این­ها از سوی حاکمیت‌­ها به رسمیت شناخته می‌شوند و صد البته «فرهنگ رسمی» که پایه استوار شکل‌گیری تمدن و هویت هر جامعه­‌ای است را سامان می­‌دهد. فرهنگ، دستوری، بخشنامه‌­ای یا ابلاغی نیست. از نسلی به نسل دیگر و عصر و زمان گذشته به حال و آینده تسری می‌یابد. فرهنگ عمومی در چنین بستری شکل می‌گیرد و «دولت- ملت» از یک انسجام، وحدت و اتحاد برخوردار می‌شود. وضعیت نابسامان و پریشان فرهنگ ما آنگونه است که از ترس جان­گیری فرهنگ عمومی و اقوام و ملل به خطا به فرهنگ رسمی و دستوری پناه برده‌ و هر دو ساحت و عرصه را خراب کرده‌ایم. فرهنگ و زبان محلی در خدمت فرهنگ و زبان رسمی است که تبلور «وحدت فرهنگی» را می‌نمایاند. پاشنه آشیل ما در این «هروله فرهنگی» نوعی سرگردانی بین فرهنگ رسمی و فرهنگ عمومی است.
(چهارم) کوررنگی فرهنگی: رسانه‌­ها نقش بی­‌بدیلی در عرصه فرهنگ دارند. در قرن بیست‌و‌یکم که عصر فراواقعیت است، رسانه‌ها میدان‌داری و فرماندهی «افکار عمومی» را بر عهده دارند. این رسانه‌ها به‌شدت متنوع، متکثر و متعدد شده‌اند. رسانه‌های سنتی و رسمی اگرچه همچنان دارای اهمیت هستند اما رسانه‌های جدید و نوین چون فضای مجازی به مثابه ابررسانه قدرت‌نمایی می‌کنند. ابزارها و روش‌­های سنتی و قدیمی‌کمتر مخاطب دارد و «سواد رسانه‌­ای» ما برای عموم مردم یک ضرورت و صد البته برای مدیران و دست‌اندرکاران عرصه رسانه و فرهنگ یک «واجب» محسوب می‌شود. الان کسب‌وکارها، تجارت، اشتغال و درآمد فراوانی در کنار حوزه محتوا در فضای مجازی و رسانه­‌های نوین شکل گرفته است.  با این توصیف، چالش اصلی بر سر فهم درست فرهنگ، اجتناب از دستوری‌‌شدن، به رسمیت شناختن تنوع و تکثر، وجود چندصدایی و تضارب آرا، گرایش‌­ها و اندیشه‌های گوناگون و تغییرات و جابه‌جایی نسل­‌ها، نیازها و اولویت­‌های آن‎هاست. این کوررنگی فرهنگی است که ما دچار آن هستیم. ؟
(پنجم) انحصار به‌جای رقابت: عصر کنونی، دنیای رقابت به‌جای انحصار و تفویض اختیار به‌جای تمرکزگرایی و دنیای کوچک­تر‌شدن اندازه و سهم دولت­‌ها در مدیریت و اداره جامعه و قدرت‌­یابی روزافزون نهادهای غیر‌دولتی و مردم‌سالار است. ما باید فضای مجازی را به رسمیت بشناسیم تا اینکه آن را محدود و محدودتر کنیم. کرونا یک آزمون بس مهم بود که نشان داد وسایل ارتباط‌جمعی فی‌نفسه مضر نیستند؛ آن‌ها ابزار و زیرساخت توسعه هستند و مهم محتوای آنهاست. ما باید از رسانه‌های خصوصی و گسترش آن‎ها حمایت کنیم. این شناخت «زمانه و روزگار دنیاست»؛ باید زبان، و محیط تحولات جهانی را شناخته و متناسب با آن سهم خود را در حوزه فرهنگ در عرصه جهانی جست‌وجو کنیم.
اگر می‌خواهیم فرهنگ در جامعه ما در صدر بنشیند، باید بدانیم با «منع، محدودیت» و «دستور، ابلاغ» و «تک‌صدایی» به‌جایی نمی‌رسیم. اولویت قرار ‌گرفتن فرهنگ به‌مثابه «فضای تنفس» لوازم و پیش‌شرط­‎هایی دارد که اهم آن‎ها اشاره شد. امید آنکه شاهد تغییرات و اقدامات محسوس و کارساز و گره­گشا در این حوزه باشیم. با «شعار و ظاهرگرایی» قطعاً عقبگرد خواهیم داشت.

علی دارابی معاون امور استان‌ها

امتیاز شما