در منطقه ای قرار داریم که کانون بدترین تحولات تاسف بار و پیوسته ویرانگر شده است. از جنگ های داخلی و فرقه گرایی افراطی تا آشوب مدنی و بحرانهای اقتصادی انواع مشکلات خاورمیانه را به چالش کشیده است که نفرت و کینه از طریق رسانههای غربی هر لحظه بر آن دمیده میشود.
همه عواملی که برای واگرایی منطقه لازم است یکجا جمع شده تا خاورمیانه یک سال خوش هم نداشته باشد اما چرا؟ علت این روند مخرب چیست و چگونه می توان ورق را برگرداند؟
حقیقت این است که کلان راهبرد انگلیس و آمریکا، واگرایی منطقه ای است که در سراسر جهان دنبال میشود و حتی اروپا و امریکای لاتین را نیز در بر میگیرد اما بخش مهم آن در خاورمیانه پیاده سازی شده است. چرا که این منطقه دارای استعداد شگفتی است؛ دو مولفه انرژی و نیز مولفه راهگذرهای راهبردی مانند هرمز و باب المندب در خاورمیانه است که زمینه ساز تاثیرگذاری در سراسر جهان را برای این منطقه فراهم کرده است. اینجاست که بقای آمریکا در استیلا بر خاورمیانه استوار شده است.
آمریکا طبق راهبردی که برای سیاست خارجی خود تعریف کرده، خواهان واگرایی شدید در خاورمیانه است که این به معنی نابودی همه منطقه خواهد بود و برای تحقق این هدف از سه ابزار حضور نظامی، تاثیر دلار در تجارت جهانی و رسانههای بیشمار استفاده میکند. در نتیجه خاورمیانه همزمان در سه درگیری نظامی، رسانه ای و نیز اقتصادی گرفتار شده است. محصول این روند جنگ داخلی سوریه و لیبی، ویرانی یمن، پیدایش داعش و اکنون انفجار بیروت است و در آینده بدتر هم خواهد شد.
چه می توان کرد؟
تنها راه بیرون رفت از چنین وضعیتی همگرایی منطقه ای است و این مهم به دست نمی آید مگر با استفاده وسیع و جدی از رسانههای بین المللی. تنها ابزار ایران برای تبلیغ همگرایی همانا رادیو و تلویزیونهای برون مرزی هستند که باید به نحو قوی مورد حمایت قرار گیرند.
به تعرض تروریستی جنگندههای آمریکا علیه هواپیمای مسافری ماهان بر فراز سوریه نگاه کنید؛ فعالیتی اقتصادی که نوعی تبادل تجاری میان ایران و لبنان است و از آسمان دو کشور عراق و سوریه میگذرد مورد تعرض قرار گرفت. هدف آمریکا ارسال این پیام بود که مانعی جدی برای همگرایی میان کشورهای منطقه است.
اگر رسانههایی مانند العالم و پرس تی وی را نداشتیم چگونه این رفتار ضد انسانی آمریکا را می توانستیم به جهان نشان دهیم.
از طرف دیگر آمریکا کشورهای ایران، لبنان، سوریه و یمن را تحریم اقتصادی کرده است و در اقتصاد عراق دخالت ویرانگری دارد. در این شرایط تنها با تقویت هوشیاری ملت های منطقه است که آنها از وضعیت مشابه دیگران آگاه خواهند شد و می توان این اقناع منطقه ای را ایجاد کرد که رویکرد به همگرایی منطقه ای در همه ابعاد ضروری است.
مردم کشورهای منطقه از طریق رسانههای برون مرزی ایران می توانند انتخاب کنند که در مسیر واگرایی باشند یا شرایط خود را به سوی همگرایی تغییر دهند.
با موفقیت محور واگرایی در منطقه، خاورمیانه به روزهای نابودی کامل می رسد اما در شرایطی که غرب آسیا به سمت همگرایی حرکت کند می توان امیدوار بود که آینده کشورهای منطقه تضمین گردد. تحقق هر کدام از این دو گزاره به فعالیت رسانههای محور مقاومت در تقابل با رسانههای محور آمریکا و انگلیس باز میگردد.
به بیان دیگر معدود رسانههای محور مقاومت که بخش اصلی آن رادیو و تلویزیونهای برون مرزی ایران هستند در شرایط کاملا نابرابر باید با انبوه رسانههای انگلیس، امریکا و پیروان سعودی و اماراتی آنها مقابله کنند. درنتیجه منطقی است تا جایی که می توان از بودجه ارزی سایر بخش های غیرضروری کاست و بر تامین مالی شبکههای برون مرزی افزود. این اقدام به دلیل اهمیتی که این نبرد رسانه ای در امنیت ملی ایران دارد بسیار راهبردی است.
تاثیر رسانه در همگرایی منطقه ای
تنها با رسانه است که می توان ملت های منطقه را از انبوه خطراتی که واگرایی بر زندگی و محیط پیرامون آنها دارد آگاه کرد. تبلیغ اندیشه همگرایی در منطقه می تواند زندگی همه مردم کشورهای خاورمیانه را به نحو چشمگیری بهبود بخشد اما در صورتیکه اکثر مردم منطقه به آن اعتقاد داشته باشند.
به تشکیل اتحادیه اروپا نگاه کنید؛ همگرایی میان کشورهای یک منطقه توانست به درگیری مستمر ارضی و رقابت های عبث اقتصادی میان آلمان و فرانسه و ایتالیا که دو جنگ جهانی بخشی از آن بود، پایان دهد و آنها را از طریق همگرایی به مکمل اقتصاد و سیاست همدیگر تبدیل سازد.
بخش خوب ماجرا این است که هر کشور در غرب آسیا می تواند بیشتر نیازهای عمده خود را از توانمندی اقتصادی کشورهای همین منطقه تامین کند و این همگرایی در صورتی که در ابعاد رسانه ای، اقتصادی و تجاری تحقق یابد می تواند به همپوشانی نیازها و در نتیجه هم افزایی راهبردی منطقه ای منجر شود.
بنابراین با ترویج همگرایی منطقه ای از طریق رسانه در مقابل امواج واگرایی ارسالی از سوی غرب می توان امنیت و شکوفایی اقتصادی همه کشورهایی که اکنون در مسیر ویرانی یا شرایط دشوار قرار دارند را تضمین کرد.
به بیان دیگر منطقه ما در میان دو موج رسانه ای قرار دارد؛ اول موج رسانه ای غرب که از طریق عربستان به صورت بومی تکرار میشود و هدف آن واگرایی است و از این منظر به دنبال تفرقه و تشنج در خاورمیانه است.
موج دوم رسانه ای که از ایران و محور مقاومت تبلیغ میشود، همگرایی و اتحاد حول نقاط مشترک کشورهای غرب آسیا را دنبال میکنند و درصدد کاهش تنش ها و ایجاد اتحادی در برابر فتنه افکنی آمریکا و انگلیس است.
در چنین وضعیتی است که با ایجاد ردیف بودجه مستقل برای معاونت برون مرزی صداوسیما و افزایش تامین مالی آن، می توان زمینه خنثی کردن هیمنه رسانه ای غرب و عربستان سعودی را فراهم کرد.
زمانی که بخش های مختلف رسانههای برون مرزی مانند الکوثر، العالم، سحر، آی فیلم و نیز رادیوها تقویت شوند می توان امیدوار بود که اندیشه همگرایی در فضای فکری جوامع غرب آسیا منتشر شده و قدرت گیرد اما بی توجهی به تاثیری که رسانههای برون مرزی در تامین امنیت و نیازهای بین المللی ایران دارند موجب خالی شدن میدان برای امواج تفرقه و درگیری منطقه ای است.
رسانه دارای قدرتی معادل اقتصاد و نیروی نظامی است که باید از آن برای تحقق راهبردهای کلان کشور استفاده کرد و دقیقا به همین منظور است که غرب رسانههای بسیاری را در خاورمیانه به صف کرده و از آنها بهره میگیرد.