امسال شیوع بیماری کرونا و تعطیلی سالنهای سینما و تئاتر خلاء بزرگی برای علاقه مندان به رشتههای هنرهای نمایشی ایجاد کردهاست. سینما بخشی از این خلاء را با نمایش آنلاین فیلمهای سینمایی جبران کرده است اما تئاتر در این زمینه با محدودیتهایی مواجه است که شاید بتوان با احیای تئاتر تلویزیونی و از سرگرفتن این قالب جداب ،که زمانی رونق بسیاری داشت، بخشی از این خلاء را جبران کرد. این گزارش با مرور تاریخچه تولیدات تلویزیون در این زمینه و برخی آثار بهیادماندنی میکوشد تا اهمیت از سرگیری تولید این قالب تلویزیونی را با زبانی دیگر با زگو کند:
به گزارش روابط عمومی رسانه ملی، تئاتر تلویزیونی یا تلهتئاتر، قدیمیترین و باسابقهترین مدیوم نمایشی تلویزیون ایران است که قدمت آن تقریباً با قدمت پنجاه و اندی ساله این رسانه برابری میکند. از همان ماههای آغازین راهاندازی تلویزیون دولتی ایران که در آن زمان «تلویزیون ملی ایران» خوانده میشد، این مدیوم نمایشی از طریق قاب شیشهای به خانههای مخاطبان کم تعداد آن روزگار راه یافت، پیش از سریالهای نمایشی و فیلمهای تلویزیونی (تله فیلمها) که بعدها به یکی از مدیومهای پرطرفدار رسانه تلویزیون بدل شدند.
تله تئاتر در ابتدای راه
در آن سالهای ابتدایی راهاندازی تلویزیون که هنوز قاعدهای مشخص و استاندارد برای تولید تلهتئاتر تدوین نشده بود، تئاترهای تلویزیونی به همان شکل نمایشهای روی صحنه اجرا میشد و دکوپاژ و میزانسن خاص تلویزیونی که با مقتضیات تولید و پخش تلویزیون منطبق باشد، به شکل امروزی در کار نبود. ضمن اینکه شیوه پخش آثار هم پخش زنده بود و هنرمندان بزرگ عرصه تئاتر آن زمان - که نامهای درخور اعتنایی چون زندهیادان عزتالله انتظامی، محمدعلی کشاورز و... در میان آنها به چشم میخورند - کار دشوار اجرای زنده پیش چشم مخاطبان تلویزیونی را به خوبی به انجام میرساندند. شنیدهها حاکی است برخی از این آثار ارزشمند که اکنون جزو گنجینههای آرشیو رسانه و گنجینههای ارزنده فرهنگ و هنر این مرز و بوم محسوب میشوند، در آرشیو مرکزی تلویزیون وجود دارد که امیدواریم اینگونه باشد و زمینه بازپخش برخی از آنها که با مقتضیات شرعی و عرفی رسانه سازگاری دارند، فراهم شود.
دوران طلایی دهه ۶۰ و ۷۰
از تلهتئاترهای پیش از پیروزی انقلاب که نسل فعلی خاطره چندانی با آنها ندارند که بگذریم، به دوران طلایی تلهتئاتر در دهههای 60 و 70 میرسیم که کنداکتور چهارشنبهشبهای دهه 60 شبکه دو سیما و شنبهشبهای همین شبکه در دهه 70، کنداکتورهایی تثبیت شده و محبوب برای علاقهمندان این گونه تلویزیونی بودند. در آن سالها تلویزیون دو شبکه داشت که در اواسط دهه 70 به پنج شبکه ارتقا پیدا کرد، ولی همچنان تعداد مجموعههای تلویزیونی که مدیوم فراگیرتر و محبوبی برای عامه مخاطبان سیما هستند، در حد و اندازههای کنونی نبود و در کنار مولفههای متعدد دیگر، همین شاخصه، تعادل نسبی میان تله تئاتر و مجموعههای نمایشی ایجاد میکرد سبب میشد این قبیل آثار در مقایسه با دهههای بعد بیشتر دیده شوند.
بررسی تاریخی تله تئاترهای تلویزیونی را از دهه 60 آغاز میکنیم که با وجود التهابات پس از پیروزی انقلاب و شروع جنگ تحمیلی و کمبود بودجه و امکانات، به اعتقاد بسیاری از کارشناسان،، طلاییترین دهه تئاتر تلویزیونی بود و تعداد درخور توجهی از آثار خاطرهانگیز و محبوب تلویزیونی در همین دهه تولید شد.
داستان دو سوزنبان
یکی از اولین تلهتئاترهای پس از انقلاب که هنوز در یادها باقی مانده است، تلهتئاتر «سوزنبانان» بود که داریوش مودبیان آن را بر اساس متنی از «بریان فیلان» ساخت.
این تئاتر تلویزیونی داستان دو سوزنبان بازنشسته و پا به سن گذشته راهآهن را روایت میکرد که پس از سالها خدمت در این جایگاه، نمیخواستند باور کنند که علاوه بر خودشان، ایستگاه محل کار آنها هم دیگر بازنشسته و از دور خارج شده است و دیگر هیچ قطاری از آن ایستگاه عبور نخواهد کرد. استاد علی نصیریان و خود داریوش مودبیان که در آن زمان سالهای میانسالی عمرشان را سپری میکردند، با مهارت و ظرافت هر چه تمامتر و با درکی عمیق از مختصات، آلفرد و آلبرت (دو سوزنبان) را به تصویر کشیدند و نقش دیگر کار را اسماعیل محرابی، بازیگر پا به سن گذاشته و کم کار دهههای اخیر، ایفا میکرد.
تجارب تئاتری داریوش مودبیان که از داراییهای عرصه نمایش ایران به حساب میآید، در کنار توان بالای او در آمادهسازی متن برای اجرای تلویزیونی، «سوزنبانان» را به یکی از خاطرههای جمعی بسیاری از بینندگان قاب شیشهای تبدیل کرد و این کار بارها و بارها دیده شد؛ به خصوص که فرامتن این اثر یعنی حس دلسردی و به پایان خط رسیدنی که در تار و پود آن نهفته بود حس همذاتپنداری بسیاری از مخاطبان را بر میانگیخت.
تلهتئاتر با طعم طنز
یکی دیگر از تلهتئاترهایی که در همان سالهای ابتدایی دهه 60 محبوب شد و در خاطرهها باقی ماند، نمایش تلویزیونی «آسانسور» بود که رسول نجفیان نویسندگی و کارگردانی هنری آن را بر عهده داشت. این تلهتئاتر به زبانی طنز، بوروکراسی حاکم بر ساختار اداری کشور را به تصویر میکشید و به سبب انطباق درست با این مشکل بزرگ اجتماعی و به دلیل ایرانی و ملموس بودن، بسیار بیشتر از متنهای برگرفته از نمایشنامههای خارجی در قلب و ذهن مخاطبان ایرانی ماندگار شد.
نجفیان در این تئاتر تلویزیونی علاوه بر نویسندگی و کارگردانی اثر، نقش اول کار یعنی نقش جوانی محجوب و خجالتی به نام «امیر نجاتی» را بازی میکرد که درگیرودار بوروکراسی پیچیده و زمانبر اداری برای رفع مشکل گیر کردن آسانسور اداره گرفتار میشود، هنوز بسیاری از بینندگان قدیمیتر رسانه، دیالوگ معروف این نقش یعنی جمله «نجاتی هستم، امیر نجاتی» را که بارها و بارها در متن به کار برده شد، به خاطر دارند و نقشآفرین آن یعنی رسول نجفیان را به نام «امیر نجاتی» میشناسند. زندهیادان مهین دیهیم و حسین پناهی در کنار بیوک میرزایی و حسن میهمانی از جمله دیگر بازیگران این کار بودند.
بازیگران کارکشته در صحنه تلهتئاتر
در آخرین سال دهه درخشان تلهتئاتر یعنی دهه 60 خورشیدی، رضا بابک یک نمایش خاطرهانگیز دیگر را به جمع آثار دوستداشتنی قبلی این گونه تلویزیونی افزود؛ کاری بر اساس نوشتهای از نویسنده مشهور بریتانیایی یعنی «جی. بی. بریستلی» که در دو قسمت برای پخش در همان کنداکتور ثابت چهارشنبه شبهای شبکه دو سیما ضبط شد.
در این نمایش معمایی - پلیسی که متنی قوی و اجرای بسیار خوبی داشت، افزون بر خود رضا بابک، زندهنامان جمیله شیخی و احمد آقالو (که پای ثابت تلهتئاترها بود)، فاطمه معتمد آریا، علی عمرانی، حمید امجد و نوشین حسنزاده به ایفای نقش میپرداختند. داستان میهمانی ناخوانده که در نقش بازپرس اداره پلیس (با بازی درخشان احمد آقالو) وارد خانه یک کارخانهدار مرفه میشود و از فساد و بیرحمی اعضای خانواده پرده برمیبردارد. پرده آخر نمایشنامه و درست در جایی که همه مقابل استدلالات قوی بازپرس مجبور به اعتراف شده و به عبارتی جنایاتشان را لو دادهاند، ضربه دراماتیک سنگین و شوک غافلگیرکنندهای به اعضای خانواده و همزمان به بینندگان تلویزیونی وارد میآید؛ چرا که معلوم میشود میهمان ناخواندهای که همه را بازجویی کرده و خانه را ترک کرده، اصلاً بازپرس اداره پلیس نبوده و انگار ندای وجدانی بوده که در قامت یک بازپرس خیالی اداره پلیس این خانواده فاسد را پای میز محاکمه کشانده است.
تحویل دهه ۶۰ به دهه ۷۰
البته در دهه 60، تعداد تلهتئاترهای تولید شده بسیار بیش از اینهاست و عناوین ماندگار دیگری همچون تئاتر تلویزیونی «دکتر فاستوس» و «باجناغها» هر دو از ساختههای داریوش مودبیان که پرکارترین کارگردان آن دوره زمانی در این گونه نمایشی بود و... هم به ذهن میرسند و به این سه اثر تنها به عنوان نمونههایی شاخصتر از آن دوره درخشان اشاره شد، ولی در دهه 70 هم با ورود کارگردانان جدی و تازهنفس به مسیر موفق خود ادامه داد و به ویژه در همان سالهای نیمه اول دهه آثار خوب و موفقی تولید شد که در ادامه به برخی از مهمترین آنها اشاره میکنیم.
تازهنفسها میآیند
یکی از یه یادماندنیترین تلهتئاترهای نیمه نخست دهه 70 را محمدجاوید مهتدی در بهار سال 73 که جنگ داخلی یوگسلاوی سابق و نسلکشی مسلمانان بوسنی و هرزگوین به دست جنایتکاران صرب به منتهای درجه خود رسیده بود، کارگردانی کرد. متن کار براساس نمایشنامهای به نام «مونتسرا» اثر امانوئل روبنس بازنویسی شد و مهتدی با دعوت از گروهی از بازیگران برجسته آن دوره زمانی از صادق هاتفی، سهراب سلیمی و اسماعیل محرابی در نقش افسران صرب تا زندهیاد حمید مهرآرا، محمد مختاری، کاظم هژیرآزاد، فریبا متخصص و مهرانه مهینترابی در نقش گروگانهای بوسنیایی تصویری واقعی و ملموس از جنایات ارتش صربستان در برخورد با شهروندان بیدفاع بوسنی را به تصویر کشید؛ تصویری که به دلیل تقارن زمانی با اخبار ناخوشایندی که در آن بازه زمانی از خونریزیهای هر روزه صربها به گوش میرسید، به خوبی دیده شد و این اثر خوب و خوشساخت را در ذهنها ماندگار کرد.
وقتی پای آگاتا کریستی به تلهتئاتر باز شد
حسن فتحی در اولین قدم تلهتئاتر «معمای یک قتل» را بر اساس نمایشنامه «شاهدی برای بازپرسی» نوشته آگاتا کریستی برای شبکه دو سیما کارگردانی کرد. در این تئاتر تلویزیونی که در مرداد 74 روی آنتن میرفت، حمید مظفری (بازیگر محبوب حسن فتحی در آن بازه زمانی که در اکثر ساختههایش حضور داشت)، کاظم هژیرآزاد، بهروز بقایی، مهتاب نصیرپور و سهراب سلیمی ایفاکنندگان نقشهای اصلی بودند.
باز هم یک متن خوب پلیسی- معمایی و نقشآفرینیهای خوب بازیگرانی که به درستی و با دقت انتخاب شده بودند، به دیده شدن و به اصطلاح بُرد کار انجامید و موقعیت حسن فتحی را به عنوان سازندهای جوان (که البته پیش از این کار، دو سریال «همسایهها» و «عاطفه» را هم در کارنامه خود داشت) بیش از پیش تثبیت کرد. به دنبال توفیق همین اثر بود که فتحی مورد اعتماد بیشتر مدیران وقت شبکه دو سیما قرار گرفت و برای ساخت سریال پرخرج و ماندگار «پهلوانان نمیمیرند» به او اعتماد شد.
فتحی در ادامه، تلهتئاتر دیگری به نام «تله موش» را برای دومین شبکه قدیمی تلویزیون کارگردانی کرد که باز هم اثری پلیسی-جنایی به حساب میآمد. در این تئاتر تلویزیونی که نسبت به ساخته اول فتحی، داستان پروپیمانتر و موقعیتهای دراماتیک بهتری در اختیار کارگردان قرار داشت، باز هم زندهیادان جمیله شیخی و احمد آقالو و بازیگران دیگری همچون هرمز هدایت، حمید مظفری، مهتاب نصیرپور، افسر اسدی و اردلان شجاع کاوه نقشآفرینی میکردند. «تله موش» در پاییز سال 76 در شش قسمت و به شکل هفتگی پخش میشد.
ساخت تلهتئاتر بر مبنای نوشتههای جهانی
از دیگر تلهتئاترهای به یاد مانده از دهه 70 همچون «بینوایان» به کارگردانی بهروز غریبپور، «قطار ارواح» ساخته رضا کرمرضایی فقید که باز هم بر اساس یک متن خارجی و در گونه وحشت ساخته شده بود، «کسب و کار آقای فابریتزی» به کارگردانی محمدرضا خاکی و «دشمن مردم» ساخته مرحوم رکنالدین خسروی که بگذریم، به سومین دهه انقلاب یعنی دهه 80 میرسیم که با راهاندازی شبکه چهارسیما و مأموریت این شبکه برای ارتقای فرهنگ و هنر و تولید محتوا برای مخاطبان خاص سیما، تولید و پخش تئاتر تلویزیونی بعد از چند دهه به این شبکه نوظهور محول شد و دورانی جدید برای این گونه نمایشی فرا رسید.
شبکه چهار؛ خانه تلهتئاتر
انتقال مدیوم تلهتئاتر به شبکه چهارسیما هر چند بر اساس نیت و چشمانداز درستی صورت گرفت، اما مدیریت وقت تلویزیون از این نکته مهم غافل ماند که با انتقال یک گونه نمایشی به شبکهای که مخاطبانی خاص دارد و هیچگاه شبکه پربینندهای نبوده، درصد مهمی از مخاطبان عامتر این گونه نمایشی که محتوای شبکه چهار و تماشای مداوم آن در ردیف علاقمندیهای رسانهایشان نیست، از دست خواهند رفت؛ اتفاق ناخوشایندی که هم به ضرر شبکه دوسیما به عنوان شبکهای قدیمی و دارای بیننده ثابت تمام شد و هم آن کنداکتور طلایی تلهتئاترهای هفتگی این شبکه از دست رفت و هم در عمل آن اتفاقی که قرار بود برای ارتقا و تقویت این گونه نمایشی در یک شبکه تخصصیتر بیفتد، محقق نشد.
البته در همان سالهای آغازین این انتقال که در سال 84 رخ داد، به دلیل انگیزههای بیشتر و حمایتهای خوبی که از تلهتئاتر صورت میگرفت، آثار خوبی در این عرصه تولید شد که در ردیف کارهای ماندگار جای میگیرند، ولی دیگر آن شور و اشتیاق عمومی و آن میزان مخاطب قابل قبول برای آثار این چنینی تکرار نشد.
در دهه ۸۰ اوضاع چه خبر بود؟
از میان آثار تولید شده در شبکه چهار تلویزیون آثاری مانند «پسران آفتاب» ساخته محمد رحمانیان، «خردهجنایتهای زن و شوهری» به کارگردانی فرهاد آییش و «بینوایان» ساخته بهروز غریبپور بیشتر از بقیه در ذهنها ماندهاند.
محمد رحمانیان که علاوه بر کارگردانی آثار نمایشی، در عرصه نویسندگی تئاتر هم ید طولایی دارد و در سال 75 هم سریال «هوای تازه» را در فضایی تلهتئاتر گونه کارگردانی کرده بود، سال 86 تلهتئاتر دیدنی «پسران آفتاب» را بر اساس ترجمهای از آهو خردمند و با بازی مهدیهاشمی، زندهیاد احمد آقالو (در یکی از آخرین نقشآفرینیهایش)، مهتاب نصیرپور و افشینهاشمی جلوی دوربین برد؛ تلهتئاتری کمدی درباره دو بازیگر مشهور سینما و تلویزیون که در زمان شهرت با یکدیگر رقابت تنگاتنگی داشتهاند و اکنون به مرز بازنشستگی رسیدهاند.
این نمایش که البته با نام «پسران طلایی» هم از آن نام برده میشود، در چهار قسمت و در باکس چهارشنبه شبهای شبکه چهار تلویزیون پخش شد.
در پاییز 87، فرهاد آییش که البته در حوزه ساخت تلهتئاتر آنچنان چهره پرکاری به حساب نمیآید، تئاتر تلویزیونی «خردهجنایتهای زن و شوهری» را بر اساس متن یکی از نمایشنامهنویسان شاخص جهان نمایش یعنی اریک مانوئل اشمیت کارگردانی کرد. آییش برخلاف سنت رایج تلهتئاترسازی تلویزیون که معمولاً از چهرههای پرسابقه تئاتری بهره میبرد، دو ستاره سینما یعنی محمدرضا فروتن و نیکی کریمی را برای ایفای نقشهای اصلی انتخاب کرد.
نتیجه در مجموع قابل قبول از کار در آمد و استفاده از ستارههای سینمایی توانست مخاطبان بیشتری را پای گیرندههای خانگی بکشاند، ولی بدون تردید در صورت بکارگیری بازیگران حرفهای عرصه تئاتر که در این عرصه تجارب بیشتر و ارزشمندتری دارند، خروجی بهتری در انتظار این اثر بود.
«ملودی شهر بارانی» نوشته زندهیاد اکبر رادی به کارگردانیهادی مرزبان یکی دیگر از آثار شناختهشدهای است که میانههای دهه 80 و در شبکه چهار سیما تولید شد.
مرزبان که یک دهه قبلتر، این نمایشنامه را در تالار اصلی تئاتر شهر روی صحنه برده بود، پس از حدود 12 سال و با ترکیب بازیگرانی متفاوت، این نمایشنامه خاطرهانگیز و دوستداشتنی را برای پخش تلویزیونی کارگردانی کرد. امید زندگانی، شهره لرستانی، امیرحسین مدرس، آزاده صمدی، علی بیغم و زندهیاد علی رامز نقشآفرینان این کار بودند که در زمان خود دیده شد و البته چندینبار هم بازپخش شد.
در آرزوی احیای روزهای طلایی
در سالهای اخیر تولید تلهتئاتر با رکود غمانگیزی روبهرو شده که طبق اظهارات دستاندرکاران امر، بیشتر از کبود منابع مالی ناشی میشود. حتی بازپخش آثار قدیمی هم از گذشته کمرنگتر شده و ضروری است که مسئولان محترم شبکه چهار و مدیران ارشد رسانه برای احیا و تقویت جایگاه این مدیوم ارزشمند، تدابیری جدی و مبتنی بر برنامهریزیهای بلندمدت بیندیشند.