با داریوش ارجمند، بازیگر سریال «ستایش» که به تازگی از شبکه آیفیلم پخش شد، گفتوگو شده که در ادامه میخوانید.
به گزارش روابط عمومی رسانه ملی، به نقل از روزنامه جام جم، سه فصل از زندگی «ستایش» راهی آنتن شبکه سه سیما شد و مخاطبانی را با خود همراه کرد. به تازگی این سریال از فصل یک از شبکه آیفیلم پخش شد. این مجموعه گرچه در فصل 2 و 3 خود با انتقادهایی روبهرو شد، اما شخصیتهای آن از جمله حشمت فردوس، طرفدارانی دارد که بسیاری سریال را به خاطر تیپ خاص بیان و رفتار او دنبال میکردند. پیرمردی خودرأی و مستبد که آرامآرام از پشت سبیلهای بناگوش دررفته و لحن خشن، قلب مهربانش نمایان میشود. او از آن آدمقدیمیهایی است که عدهای معتقدند دیگر مانندش پیدا نمیشود و شاید همین ویژگی کمیاب و متفاوت بودن، این شخصیت را میان مخاطبان سریال محبوب کرده است. با داریوش ارجمند، بازیگر باسابقه تئاتر، سینما و تلویزیون و ایفاگر این نقش درباره شخصیتپردازی حشمت و علت محبوبیت او گپ زدیم.
شخصیت حشمت فردوس برای خودتان چگونه تعریف میشود؟
حشمت یک پدر ایرانی است و این برایم جذابیت داشت. معتقدم در سینما و تلویزیون، پدر ایرانی واقعی کم بازی شده است و اغلب هم کپی نادرستی از پدران غربی عرضه میشود که اصلا توهم است. حشمت فردوس پدر واقعی ایرانی است و براساس شغل و خاستگاه طبقهای که دارد رفتارها و کنشهایش را بروز میدهد و در درام هم همین الگوها مورد استفاده قرار میگیرد.
اگر به گذشته فردوس نگاه کنیم، اتفاقا میبینیم او خاستگاه طبقاتی متفاوتی از آنچه امروز نشان میدهد دارد. یکجورهایی حشمت، خودساخته است.
دقیقا همین ویژگی برایم خیلی مهم بود. درسی که سعید مطلبی، نویسنده فیلمنامه ارائه میکند، استوار بودن آدمها در گذشته، پیگیریشان برای آینده، شناخت جامعه و راههای به کمال رسیدن است. حشمت فردوس آدم خاصی است و البته موقعی تحلیلها درباره شخصیت حشمت فردوس کامل شد که سریال به پایان رسید، ولی به هر حال این آدمی است که همچنان در جای جای ایران هست.
برای رسیدن به این شخصیت چه کردید؟
در برخورد ابتدایی با شخصیت آیندهای که وجود ندارد پیشگویی هم نمیشود انجام داد، بنابراین نمیشود آدمها را از این منظر که در آینده چه هستند تجزیه و تحلیل کرد. آدمها با گذشتهشان تحلیل میشوند. همین الان که من و شما در حال حرف زدن هستیم تبدیل به گذشته میشویم و من هم در گذشته حشمت فردوس تعمق کردم تا برسم به شخصیتی ملموس.
این شخصیت در فصل 3 تغییراتی داشت. میشود گفت در این فصل برای رسیدن به حس و حال حشمت فردوس، انرژی بیشتری گذاشتید؟
تقریبا در همه فصول ستایش با عشق به کاراکتر جاندادم. تغییرات شخصیت هم منطبق بر منطق قصه و فراز و فرودهای زندگی اوست. حشمت فردوس آدم فرودستی بوده که با تلاشش به جایی رسیده و به همین دلیل توقعش از آدمهای دور و اطرافش زیاد است و آدمی است که شناخت و اشراف زیادی از جامعه دارد و به تعبیری یک جامعهشناس عام است که نوعی جامعهشناسی به زبان ساده ارائه میدهد. در جایی از مجموعه در فلاشبکی که در قهوهخانه اکبر بلنده وجود دارد حشمت فردوس درباره دوران کودکیش حرف میزند و در جایی دیگر حشمت فردوس در زیرزمین متروکه کفشی را نشان میدهد که ده بار به آن نیم تخت زده و پوشیده است یا از حسرتهای دوران جوانیش از نرفتن به سینما و نخوردن غذای درست و حسابی میگوید.
این گذشته باعث شده، این شخصیت قدر پول را بیشتر بداند؟
نه تنها قدر پول را میداند، بلکه یکی از نقاط ضعفش این است که خیال میکند با پول میتواند در این دنیا هر کاری را انجام بدهد. جامعه و زمانه به او یاد داده که روزگار، روزگار کمیت است و نه کیفیت و میداند هرچقدر پول بیشتری داشته باشد در جامعه مورد تکریم بیشتری قرار میگیرد.
که البته این طبق فرهنگ ما یک ضدارزش است.
متاسفانه هرچه حساب بانکی شما صفرهای بیشتری داشتهباشد در جامعه آدم مهم و متنفذی محسوب میشوید؛ در همین جامعه خودمان فوتبالیست و یا بازیگری که ماشین دومیلیاردی زیر پایش باشد مورد احترام و توجه بیشتری قرار میگیرد. البته همین صاحب ماشین دومیلیاردی موقعی که کنار خیابان نگهمیدارد و از ماشیناش خارج میشود تا کاری انجام بدهد مثل یک آدم عادی به نظر میرسد اما دوباره موقعی که ماسماسک ماشیناش (دزدگیر) را میزند همه سرها به طرف او و ماشین فراری، مازارتی یا بنزش برمیگردد. حشمت فردوس این قضایا را میداند اما هرگز از آن سوءاستفاده نمیکند.
با وجود این جنبه شخصیتی، او بهعنوان فردی بامرام میان رفقایش شناخته میشود و در خانواده هم عشق عمیق و چندلایهای نسبت به پسر دومش، طاهر دارد. این عشق چگونه تحلیل میشود؟
موارد گفته شده با یکدیگر تناقض ندارد. این یک عشق اصیل پدر ــ پسری ایرانی است. موقعی که طاهر از جبهه میآید و سربازیش تمام میشود حشمت فردوس با چه عشقی قد و بالای پسرش را نظاره میکند و با او حرف میزند و دست بر سر رویش میکشد. البته او پسر بزرگش صابر را هم دوست دارد ولی به گونه دیگر.
اما به نظر میرسد رفتار تبعیضآمیزی نسبت به دو پسرش دارد.
نه، اینطوری نیست. تبعیض در خود این آدمهاست چون جنس طاهر با جنس صابر فرق میکند.
اگر بگوییم چون صابر آدم ضعیفتری است، کمتر مورد توجه پدر قرار میگیرد، این هم تبعیض بهحسابمیآید.
نه. بههرحال مادر صابر موقع زایمانش از دنیا رفتهاست و زن دیگری بزرگش کرده و نابرادری هم دارد. اینها در شکلگیری این نگاه بیتاثیر نیست. فردوس از او میخواهد قوی و محکم باشد و سریع دست و دلش نلرزد. او بههیچوجه با ازدواج صابر و انیس موافق نبودهاست و ماحصل این نگرشش در پایان فصل اول مشخص میشود که انیس به چه نیتی با پسرش ازدواج کرده و شناخت حشمت درست بودهاست.
حشمت فردوس با برخی از خواستههای طاهر هم علیرغم عزیزبودنش مخالفت میکند.
دلیل این مخالفت در تفاوت نگرش پدر و پسر است. موقعی که پسرش از سربازی به خانه بازمیگردد میگوید میخواهد ادامه تحصیل بدهد ولی حشمت از او دلیل دانشگاهرفتنش را میپرسد و اشاره میکند که در همین میدان ترهبار، 350 خانواده را نان میدهد و میگوید با ادامه این کار بهتر میتواند به دور و اطرافش کمک کند و ماحصل دانشگاهرفتن میشود یک شغل پشتمیزنشینی. در آن سالها کار اعتبار بود و حالا پول اعتبار و وجهه دارد. طاهر این حرف پدر را نمیپذیرد و تصور میکند با دانشگاهرفتن میتواند برخی از کمبودهای شخصیتش را پر کند؛ این نقاطضعف جوانها در این دو سه دهه است و هنوز هم ادامه دارد. حشمت میگوید مدرک میخواهی برو بخر! مگر نبود در همین مملکت که حتی راز مدرک قلابی برخی از مسؤولان هم فاش شد!
برگردیم به گذشته این شخصیت. خیلیها سختیکشیدن دوران جوانی حشمت فردوس را باعث رفتارهای تندش میدانند.
نه، تقریبا همه کارهای حشمت مثل تربیت فرزندانش اصولی است. فاصله بین آدمهای زحمتکش و دردمند را دیدهاست و فطرت پاکی دارد. جاهایی این شخصیت کنشهایی بروز میدهد که مخاطب حیرتزده و غافلگیر میشود. روزهای اول خیلیها به من میگفتند آقای ارجمند چطور حاضر شدی نقش منفی بازی کنی و من در پاسخ گفتم منفی چیه و برایم منفی را تعریف کنید. آیا حشمت دزده، آیا عرقخوره، آیا لاته، آیا چاقوکش و باجگیره؟ کجای این آدم منفیه؟ حشمت برای خودش یکسری اصول دارد. همان اصولی که پدران امروزی آن را به فراموشی سپردهاند و بچهها از این غفلت سوءاستفاده کردهاند. دیگر کمتر پدری پیدا میشود که وقتی بفهمد پسرش دوستی را گوشه باغ خانهشان آورده، پسر را مورد تهاجم و خشم قرار بدهد. حشمت از این کار طاهر خیلی آشفته میشود و طاهر میگوید خانواده ستایش، خانواده بیسروپایی نیست. حشمت باز هم میگوید اگر بیسروپا نیست در باغ چه میکند؟ الان خیلی از پدرها را میشناسم که به بچههایشان توصیه میکنند دوستشان را به خانه بیاورند!
همانطور که گفتم از طرف دیگر، فردوس شخصیت رمانتیک و عاطفی هم دارد که در فصل 3 بیشتر نمود پیدا میکند.
به این وجه در موقعیتهای درخور پرداخته میشود. در فصل اول و دوم هم محبت او به همسرش را میبینیم. زن اول حشمت فردوس موقع زایمان از دنیا میرود و بعدا با زن دومش ازدواج میکند، زیرا مرد اهل خانه و خانواده است و آدم هوس بازی نیست و اگر تن به ازدواج میدهد به همین دلیل است که نمیتوانسته یک بچه شیرخواره را بزرگ کند. زن دوم حشمت فردوس، فداکار است و صابر را با مهربانی بزرگ میکند و طاهر را هم به اندازه مورد توجه و مهربانی قرار میدهد و حشمت این زن را خیلی دوست دارد، زیرا به زندگیاش آرامش و ثبات داده. حشمت فردوس آدم شجاعی است و از گفتن حقیقت ابایی ندارد و شخصیت استثنایی دارد ودر عین حال آدم بخشنده و با گذشتی است و بهرغم کارهای بدی که انیس در حقش در جهت بالا کشیدن ثروت و لطمه زدن به خانوادهاش انجام داده، در دوران عجز و مریضیاش از او حمایت میکند. در جایی از سریال، مردی که دفتر اسناد رسمی دارد جمله کلیدی به ستایش میگوید به این مضمون که «حشمت فردوس بد فکر میکند اما درست عمل میکند، اما تو درست فکر میکنی بد عمل میکنی». این جمله حکیمانهای است و برآیند نگاه فرهیختهگونه سعید مطلبی، نویسنده فیلمنامه است. سوای این خصوصیات، حشمت آدم مدیر و دقیقی است و در محیط کارش ریزبینانه همه چیز را زیر نظر دارد و اعتقادی به داشتن تحصیلات ویترینی ندارد؛تحصیلاتی که فقط موقع خواستگاری رفتن و پز دادن کاربرد دارد.
به اتفاق، جهان میتوان گرفت
مهدی سلوکی، بازیگر- سریالسازی مانند نقاشی نیست که یک قلممو باشد و نقاش هرآنچه درونش هست را بیرون بریزد و اثر هنری خلق شود. سریالسازی کاری گروهی است و بهاتفاق همراهانی در شاخههای مختلف هنری است که شکل گرفته و به ثمر میرسد. در عمده سریالهای بااصالت این گروههای خوب بودهاند که سریال را به سرمنزل مقصود بردهاند و همه کمک کردهاند که سریال همچون موجودی واحد متولد شده، رشد کند و به جلو برود. بازپخش سریال ستایش از آیفیلم همچنان با محبت مخاطبان شریف ایرانی مواجهم میسازد؛مخاطبانی که باوجود دانستن سرنوشت شخصیتها باز هم به تماشای آن نشسته و از آن خسته نشدهاند. عوامل مختلفی در به ثمر رسیدن ستایش و امتدادش در سه فصل موثر بودند و از همه مهمتر همان گروه خوب و هماهنگ که در جلو و پشت دوربین حضور داشت. این گروه هماهنگ شرایطی را فراهم آورد که با وجود برخی اتفاقات پیشبینینشده باز هم سریال به مقصد برسد. به نظرم اگر نمونههای موفق سریالسازی در تلویزیون نظیر همین ستایش را بهعنوان الگو درنظر بگیریم و متاثر از روند تولید آنها نسبت به تولید سریالهای جذاب اقدام کنیم با درصد بالایی از موفقیت روبهرو میشویم. در تولید سریال خوب، داشتن گروه خوبی که درکی مشترک از یکدیگر و تواناییهای همدیگر داشته باشند، بزرگترین امتیاز است و اگر در تلویزیون هم این گروهگرایی بیغرض و بدون حسد را اصل قرار دهیم، حداقل در هر سال چند سریال موفق خواهیم داشت. درست است که باندبازی امری مذموم و ناپسند است، ولی آن طور که با تکیه بر یک گروه خوب بتوانیم محصولی خوب و دیدنی خلق کنیم، امری است پسندیده و نیاز تمام رسانههایی که بهدنبال تولید محصولات موفق و دیدنی هستند هم همین اتکا به گروههای تولید آبرودار است.
مسیر ستایش شدن
سریال ستایش به کارگردانی سعید سلطانی و نویسندگی سعید مطلبی سال 89 برای نخستین بار روی آنتن رفت و بعد از آنکه این فصل از سریال با اقبال مخاطبان همراه شد، دستاندرکاران آن را به فکر روایت ادامه قصه زندگی ستایش انداخت و به این ترتیب سال 92 فصل دوم پخش شد. این فصل با انتقاداتی همراه بود؛ انتقاداتی از حوزه گریم گرفته تا قصه کم جان و پایان باز آن. چند سال پس از پایان سری دوم و برای سروسامان دادن به ماجراهای نیمهکاره آن، تولید فصل سوم آغاز شد و سال 98 روی آنتن شبکه سه رفت. این فصل نسبت به سری دوم داستانکهای بیشتر و ریتم تندتری داشت و از این نظر توانست رضایت مخاطبان بیشتری را به دست بیاورد.